ای پدرم ای مادرم آی آدماروزی بی هم میشویم ازخواهری تابرادری ازخانه ای آهسته کم میشویم میادروزی که با چشمان تنها گریان هم میشویم گفته باشم بابای من،ماازجمع شما کم میشویم مادرم به قربانت روم،بچکان اشکت که نم میشویم خواهرم مات ومبهوت رفت، تاکه دوست سم میشویم خانه درپی اتاق خالیم نشست ومشتی سم بخورد بگفتاخواهرم که نادان گشت زدست خانه سم بخورد چارقدپاره مادرم درجهت بادباشاخه ای لم میخورد گیسوان برش خورده دربقچه باقیچی غم میخورد همچوپدرم متحیر به زیرتابوت صورتش دم میخورد انگارکه اتفاقی همچوبه مرگ ارگ بم میخورد "سعیداعظامی"
Book Brdarbnvys Your memories History will not forget We were heartbroken people Tvraayn prove Dftrast I Am.mch tired Rabgyr Nbzm Tndtndtvramykhvahd I'm tired .tb Bakhatrat Sit fresh brewed tea Janet drink fatigue Ztn now Chragrh hands are tied .arh Tired tired Tvkhsth tired betrayed field Bazarkhstgyam favor Notes Tvkhvdkardary.brg white Rabbbn my wrist, at Tvrambkhvahd I Nshv.khsth diverted. I Rabgyrvblndm now Byadftry Brdarbnvys I'm tired tired "" "" "S.azamy" "" "
بگفتاروزی ازبیابانی عرب زار گذرکردم به یک سوسمارنقابدار بدوگفتم که ای اشترشرطه وار گفتانعم الی الحب رب الارباب را بگفتم من اریاییم.این لچک رابردار تندشدوگفت.اینک بودامر شاه نادر توراشرمنده ام تاکه نباشددستورنادر گفتم احسنت.گفتا لاتعجبوحین القوم این همان روسری که نادرزمردانتان سرکرد گفت بیامرزدت نادر.کاش بودی این شباهت را نمی دانم کجای نادر.کاش بودی نمیمردی """""س.اعظامی"""""تیه