کلافه
- يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۱۱ ق.ظ
خسته وبی تامل بودم.
گهی درگیرخود....
گاهی توبیداری.
خواب تورامیدیدم.
سخت تقلای دیدارتورا...
به اخم وخنده تصورمیکردم.
زکابوس نگاهت غلط ناله.
پریدن ازرویای خسته.
دیدم ازشرم غرق درخوابی.
سربه بالش ساییدم.
تاکه خودرادرخواب تو.
همچنان توی خستگی خوابم.
وصف مرااینگونه شاهدبودی.
به هوای امدنت......
نه خواب..نه بیداری.
نه..اخم نه...خنده ای.
بازتقلامیکرداین مرد.
مث دریاپرخروش.
طغیان توراتعبیرمیکرد.
""س.اعظامی""
- ۹۵/۰۲/۲۶
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.