ای آدما آی پدراآی مادراروزی بی هم میشویم
ازخواهری تابرادری ازخانه ای کم میشویم
میادروزی که با چشمان تنها گریان هم میشویم
گفته باشم بابای من،ماازجمع شما کم میشویم
مادرم به قربانت روم،بچکان اشکت که نم میشویم
خواهرم مات ومبهوت رفت،ما دوست وهم میشویم
خانه درپی اتاق خالیم نشست ومشتی سم بخورد
بگفتاخواهرم که نادان گشت زدست خانه سم بخورد
چارقدپاره مادرم درجهت بادباشاخه ای لم میخورد
گیسوان برش خورده دربقچه باقیچی غم میخورد
همچوپدرم متحیر به زیرتابوت صورتش دم میخورد
انگارکه اتفاقی همچوبه مرگ ارگ بم میخورد
"سعیداعظامی"