باهم بودیم عمری لحظاتی را..
دراین سکوی پرتاب
وزنه های پولاد
برسرمیکشیم
ای رفیق مهربان سلام
وزن کلامت سبک سنگین
رفیقم
درپی خداحافظی
قول برگشت دادی
به عیددیدارهم را
گفتی اگرزنده بودم
به دیدارت خواهم آمد
دراین حادثه ها خدانگهدارت
ای رفیق لحظه هام
سعیداعظامی
مثل یک قایق روی یک کاسه آب
یاکه ازکاردستی یک کودک
کاغذی راپدرش جای قایقی به دریاسپرد
شایدم ناخدای خسته تشه لیوانی آب
خیال پسرک رابه دریامی سپرد
کنارتواین توهم به ساحل نشست
روی شن وماسه قایق دست ساز پدرم
به خیالش کاغذی جای نوک یک خودکاراست
پسرک ساحل رابه هواپریدن خنداند
دریانگران غرق احساس خیال وی
روی این آب به شناخواست
قایق دست سازپدرم کاغذی بود
تمام احساسم سواربراین کاغذ
دست لرزان پدررابه پرگاری خواند
روی این خیال به خط کودکی
نوشته بود
قایقی خواهم ساخت
مثل آن کاردستی پدرم
دروسط یک تیرک قائم
میان دوتاصندلی
جای من است
مادرم سمت چپم پدرم سمت راست
به دریامیرویم
من ومادرم.باقایق خیالی پدرم
سعیداعظامی
گفتندقصدسفرداری
دلم درجاریخت بهم
دیروزشنیدیم که امروزمسافری
خسته ازقدمهایت بغضم زانوزد
من اینجاتنهاصدایت رابه یاددارم
مسافری غمگین درکنار خیابان
بیاوبرگردمن اینجانگاهت کنم
بکشم دست نوازش روی چشمانم
بگوییم من اینجابی توغریبم
زودبرگرد
کاسه چشمانم پرازآب است
به دنبالت آب پاشی میکنم
خیال رفتنت را
شنیدیم که نگران شدی
من هم درباورم این همه تریدرا
درسفرت جستم توای مسافرازرفیق من پاسبانی کن
که خاطرمن بسی آزرده است
سعیداعظامی
کوزه گرآونگ چیست؟آیاسفال است
ببین حال مرابزن تنگش گریبان دلال است
دلوقیمت توبه من تیرخلاص حراج شد
ملاحظه کن مراگرچه این آب گل آلودزلال است
ارزش آن کوزه به بهایش توشکستی چه اسان
ساعت من لحظه پیش عمرش دراب گلال است
تشنه ام ای کوزه گرکوزه ای ازنوبساز
شنیدم چندتنی ازدوستان باسفالی درجدال است
قدرتورامن تشنه میدانم نه ان کوزه شکست
سیرابم کن یک جرعه که گلو یم خشک وبلال است
بردوش خودتوای لیلی کوزه بردوش چهاداری
مشک است نه خلال نه سفال نه کوزه نه حمال است
سعیداعظامی
آرزوهایم همه رادریک ساک
یکجابه دوش میکشم
سنگینی میکندنفس
دراین زمین راه رفتن را
قدمی پشت قدمی پشت پامیکشد
آرزوکن آرزویم نباشی
من آواره ام بین این تنهایی
آرزو آرزو آرزو
چقدوزن دارندتوده های فکری
توطئه است دیوانگی
آرزوچیست؟
خیال.توهم.عشق.مال
فراراست یانجات
من که آرزویم گریزازآرزوست
دروغ اگه نگویم فکردزدانه دارم
همه میگن فلانی جرائت داشت
میخوام جسارتم کنم نه آرزو
دوستدارم دزدباشم
سارق.راهزن .عناوین معروفی
من جمله بانفت خودسوزی کنم
ازمنظرشماچه کنم؟
آرزوکنم یاکه جسارت کنم
خودکه میگویم دزدی کنم
اندک مدتی شرع راچه کنم
حلال وحرام راشماراچه کنم
مجبورم حرام بخورم حلال کنم
جسارت میکنم بدانم آرزوی دزدچیست
آیاآرزودارد؟اصلاآرزویش چیست ؟
سعیداعظامی