طایفه تالیشاهی

وبگاه آل تالیش وبستگان با اولویت مهندس سعیداعظامی .تهلیون

طایفه تالیشاهی

وبگاه آل تالیش وبستگان با اولویت مهندس سعیداعظامی .تهلیون

طایفه تالیشاهی

ازماست که برماست

پیام های کوتاه
  • ۱۵ مرداد ۹۵ , ۰۹:۵۱
    فنا
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۵/۰۳/۰۳
    حس
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۲ تیر ۹۵، ۱۰:۵۳ - جمال دلینو
    جالب
نویسندگان

۶۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

کلافه

خسته وبی تامل بودم.

گهی درگیرخود....

گاهی توبیداری.

خواب تورامیدیدم.

سخت تقلای دیدارتورا...

به اخم وخنده تصورمیکردم.

زکابوس نگاهت غلط ناله.

پریدن ازرویای خسته.

دیدم ازشرم غرق درخوابی.

سربه بالش ساییدم.

تاکه خودرادرخواب تو.

همچنان توی خستگی خوابم.

وصف مرااینگونه شاهدبودی.

به هوای امدنت......

نه خواب..نه بیداری.

نه..اخم نه...خنده ای.

بازتقلامیکرداین مرد.

مث دریاپرخروش.

طغیان توراتعبیرمیکرد.

""س.اعظامی""

پایان

افتاده ام به راه پیری

دردهایی تکراری دارم 

کم کم خط سرقت ازپدرم میگیرم

جلوترازمن راه ممتدبودوشلوغ

افرادی خیابان چک میکردند

اتفاق جواب پنهانی داشت امروز

درادامه گوی پدرهامیدان دیده تربود

ماناگهان تماشاچی این پیران پرامیدبودیم 

فینال دیدنی اماداستان غم انگیزی داشت 

بازی سختی بودپدر 

پریدم زاغوش پدر

خسته وبی رمق نشست کنارمن

گفت پسرم ازجوانی چه خبر 

گفتم که ماافتاده ایم زراه شما

خنده سنگینی داشت،گفت نه به این زودی

فهمیدکه گفتمانمان یک اتفاق بود

دوباره پرسیدمن راببین

خوب بندنگاهش بافتم

دیدم گرهی دروسط کارم 

نظم طنابم رانمی خواند

مضطرب زنقش نگارش

مسلک جای گره رایافتم

زورکی باسازبندم بافتمش

سالهاباجورمن ساخت

خوشرنگ نگارم  

عاقبت زهمان گره

پاشیدزهم ریسمان جوانم

تاکه درتکاپوی ترمیمی 

بندبندطنابم راببندم

کاری زپیش نبردم ای جوانی

دراخرطنابم گسست

جوانیم شکست

پیری پدرم را دادنشانه

نفهمیدم ولی بازم نمیفهمیم

"  س.اعظامی"

تامل کن

اندکی تامل کن

شایدامروزروزبدی ماست

توپروازت را زسرگیر

دراین هوای بارانی

هرچنددلم بارش باران میخواهد

نگوکه دلم بارش تورامیخواهد

افسوس که قسم به بیعانه،محکوم به تنهایست

اندکی تامل کن

دلم ویرانگرپروازتوست

دراین هوای بارانی دلم افتاب پروازدارد

افسوس که قسم دارد

دلم پروازگرفتن دارد

که بگم هوایم افتاب یاباران دارد

اندکی تامل کن 

شایدامروزدلم برف رااب میخواهد

یا که هوای مه،گردوغبار،طوفان میخواهد

یاکه پروازم سقوط تنهایی میخواهد.بله!

اندکی تامل کن 

سقوط تومهیااست

چه باران،چه افتاب،چه برف چه طوفان باشد

                                           "س.اعظامی"

تعقیب

دربه دردنبال تو.

کوچه وپس کوچهای بازار را

تجسس باگروهی وگریزیاررا

درگروهرتحقق لیکن

بازرس زتعقیب ردی جست

گذرازاین ته کوچه

 گذارگذری بود 

جای قدمهایت امضاء سفیدی 

قدم به قدم تانزدیک گریز

گذارگذرت بود

جای پاهای من کوک بود

این کوچه تنهاست از تنهایی تو

بگذارقدمی...ته کوچه راصداکن

بی قراراست این کوچه وبازار

گوشه چشمی به این کوچه نه

سروته کوچه پرازپرده سیاهی ست

سرظهرش زنیمه شب تاریکتراست

این سیاهی درقیدتوباکوچه تعامددارد

این کوچه جز باشب سرد،تنهایی بیزاراست

بگذارگذرت زاین کوچه تداوم بخشد

دراین کوچه تکراری

مث ردیف غزلم دربه دردنبال تکرارتومیگردم

               "" س.اعظامی ""

انفجار

ارام بودنم بوی سادگی میدهد. 

میدانم ..دقیقاشبیه جعبه کبریت

پراز باروت سادگیم... .  

                               "س.اعظامی "

قصه

دلم قصه تنهاییش راباغزلهاى بهارمی خواهد.

سکوت سردتنهایى زرقص طوفان مى خواهد

دل خسته ام زسرماى تنهایى آهنگ خالى مى خواهد 

بهارى کن خزانم راکه شعرتنهاییم تمامى مى خواهد

خزانم رادرپى بن بست رها کن ،

به دیوارى به هرچه که بهارت مى خواهد

فقط بامن بگواین قصه راازپوپک تنهایى-

پونه-خزان-بهار,هرچه که دلت مى خواهد

به خزان افسرده ام ز بهاربیزارم-

آهو-اشک-خزان-همه بهارمى خواهد

دلم دفترى مى خواهدویک صحفه انشاء-

به خط پاییزى که بهارش مى خواند

شعرهاى ته باغ افتاده ازدیوارزرد -

بازى بادشخ شخ انهابهارمى خواهد

شبهاى سردمیلرزدوبرگهاى خشک-

حاصل خزان به کف حیاط خانه مى خواهد

یاجلىقه کهنه اى از,آه-حسرت-تنهایى-

لم دادن به زیرسایه هاکومه مى خواهد

                    ""س.اعظامى""

قفس

ى که ازخرابات دلم تازه ترى

یعنى ازکلبه محزون منم لبرىزترى

ىاکه ازطوطیای دلم بى وقفه خوشترى

یاکه ازکلبه چوبى کلاغهاکومه ترى

نکندزقارقارکلاغى بربویندطمعه ترى

یاکه ازسادگی اوازکلاغى روباه ترى

این مقیاس دلم رازکلاغ وطوطى توبگو

اکنون زیباترازرقص روباه توبگو

زشت وزیبایى رازاین کلبه توبگو

کنون توطوطى منم کلاغ بیابان

حالاتوقفس منم رهایى

لابدتوزیبامنم سیاه

لیکن توزندان منم ازادراه

                   ""س.اعظامى""

فلسفه

ازادم بودن بعضی شک دارم 

گاهی ازانسانیت به دور هستن

گاهی خوناشام حیوان صفت هستن

گاهی هم تقاطع خیانت هستن 

باهیچ چراغ قرمزی سبزنمی شوند 

انتتگرال بتوان منفی بی نهایت هستن 

یعنی بی معنی ترازهر مفهومی  

کسادوکذاب جمله های بی ادبی 

پس بیاموزیم که انسان بودن شرط دارد

هرتنهایی نیازبه انسانیت دارد 

هرانسان نیازبه علوم زندگی دارد 

هرزندگی نیازبه حل شدن تورم دارد 

هرتورم نیازبه حلول فکری دارد

هرتفکربستگی به یک محقق دارد  

هرمحقق نیازبه اندیشه گسترده دارد

هرگسترده گی نیاز به کارشناس خبره دلسوز دارد

هردلسوزی محقق براخراجی میشود

هراخراجی فاش حقایق میشود

هرعیوب حقایق منجربه تورم میشود

هرتورم باعث تضاد تخلف میشود   

هرتضادوخلاف معیوب برسرنگونی میشود 

هراختلاف نظرهاباعث به تاخیریارانه ها...

            “س اعظامی”

نامه1

" به اسم تعالى"

بجاست بمعرف نامه به نمایندگى ازعموم قریه نشینان رئوف پوزش بستانم

 واینک برغم انگیزترین رومانهاى کنونى بگراییم

اینحانب پسرى ازنسل نوولغایت فردام،

باسلام واندرودبه شیخ روحانى وتهیات الهى

سلام دولت دهم

سلام ریاست جمع عام

اکنون سلام... به ارتش شهیدان زنده فرودرخاک

سلام.. به کشاورزی بادستای ترک خوده، پینه زده

سلام.. به دانش اموزی که ازتشنگی اشک خودرا

به کام تشنگی میکشدوازگرسنگی برگ انگورباغ غنی رامی جود

وباکیف خالی ازشکلات،کیک، خرما

پرازگریه،حسرت،بغض گلویش راسیرکرده

ایاشماهم فرزندانی چنین مقیم ایران دارید؟ 

ایادرکشوری که علماداردخال افتادن فقرهست؟ 

ایادرکشورثروتمندشماروستاوجوددارد؟ 

ایاکشاورز، یتیم،مریض،فقیر، تحقیربنادارد؟ 

ایادروطن مسلمان شماکسی به خانه هست؟ 

ایاحوزه علمیه، حجاب،کتاب خدا،غیره.. هست؟ 

آیا ایا داردکشوری مثل ایران؟ 

اره همه ایاهاوجوددارد، مثل من، مثل پدرمن

شبیه گریه پسری که نهاروشام ندارد، 

شبیه گرسنگی مادری که بلوط راپوس میکند،

مثل پدری که بادستان زخمی اش کومه راتعمیرمیکند،

وهمنوازی باد، باران رخنه میکند

مثل من که پدری ازهمین جنس دارم، 

شبیه مادرم که پول درمانش

کرایه خواندن من میشود،

ایابی دلیل است مادرم غصه نخورد 

ایاگریه وزاری مادردرانزاوکم نیست,

بى شک خیلى دلگیراست 

ایرانى ازناتوانى نامه دادن,شواکیه بازنمودن مثل نامه من بدون تولیدوانقضاء 

ولى چراخاویارهاى تاریخ گذشته شما 

صرف بازسیرنمودن انقضاء جان ماست,

دراستان ماکشورى به وسعت ایران هست مهندسان,ومولفان,معلمان,کشاورزانى از تجهیزات پژشکى وجوددارند!!!!

کنون من بى تابم چراکه ماوجه برنامه اى نداریم ومسئولان باسابقه راپیشکش بازى جدال بامردم همیم ومکمل جامعه کردند

گلایه اى ندارم چون مقدس میدانم ما هم 

جزقشرهاى پهلوبه پهلوانقلابیم

مافرزندان یتیمى ازسرگردانى خانوارهایی بى پدرومادر به خودتنیده ایم

باورسنگین دولت ماراکتمان کرده اند 

وفریادهاى مادرانمان رابه خاموشى گراییده اند

وماارجاهلان وکیسه بدستان ثروتمندانى ازهمین دولت کرده اند

به دورمیدانم گسیوان فقراپیچشى همچو غنى شدگان اورانیوم باشد

ماکه ترانسفورماتورهاى یک روستاییم چرا ازبوشهر,اراک بى نصیبیم

چراکه فشاربحرانى مغزنوزادان شیرخوارمان رابه گهواره خواب ناامید کرده
همین بس که ماخورابااچارفرانسوى سرگرم میکنیم گویش خویش راهم ازدست داده ایم
دگرتکراربازى دیدن ندارد,مارابیامرزید
مارامسکن وکاشانه سلامت سخت است گویاهمین کومه رازمانگیرید
الاچیق,الاگلنگ ک خوش باشیم نداریم
صبحانه هاکه بى نان وقندشده
حتى چاى شیرینوازماهم سلب کردین
دگرمامرده ایم
چنان که لالمان کرده اید حرفى نیست
چراراکدمان کرده ایدیاخودتکانى یاماجابجا نهید دگربس است اینک تقاضاست که مارا برتابیدوبازتابید لذاتمنااین است مسئولان دریابنداین ندیدنهاى طولانى را
منت نهیدخرسندى مابه اوج برسانید
تشکردارم که ما راشنیدید هرچند که حمل محموله اى سنگین بردوشتان هست ولى تاریخ نگذاشته ام شایددربازگشتى جواب بگیردومسئولى تاریخ رابنگارد
سپاس ازاینکه ماراخواندید
پاسبان محمول ازطرف(م.س.اعظامى)

مترسک

کوى مترسکهاى بى کسى یادباد

بوى وزیدن,بوى تنهاى مترسکهاى یادباد

مزرعه گندمزاروپروازگنجشک ها

پریدن ازاین شاخه به ان خوشه یادباد

رفیق تنهایى ازهیاهوى کشاورز

جیرجیرپرندگان بى اشیانه یادباد

قال یک مردبى صداوفریادمترسکهاى تنها

اخطار گنجشک هاى فرارى یادباد

دشت گندمزارسبزخرم یادباد

سبزخرم گندم تنهایى مترسکهایادباد

مى رسدکم کم اىن خرمى زعمرخویش

رنگ زردوچوب خشک مترسکهایادباد

پیرى مردگندمزاروخشتى اشیانه یادباد

حاصل درووعمرمترسکهاومردگندمزاریادباد

یادبادان همه هیاهوودادقال

کمان مترسکهابى جان یادباد

مردن بى کسى ودوست گنجشک هایادباد

یادبادرقص مترسک هاواوازگنجشک هایادباد 

یادباد...یادباد...یادباد

                            " س.اعظامى "