طایفه تالیشاهی

وبگاه آل تالیش وبستگان با اولویت مهندس سعیداعظامی .تهلیون

طایفه تالیشاهی

وبگاه آل تالیش وبستگان با اولویت مهندس سعیداعظامی .تهلیون

طایفه تالیشاهی

ازماست که برماست

پیام های کوتاه
  • ۱۵ مرداد ۹۵ , ۰۹:۵۱
    فنا
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۵/۰۳/۰۳
    حس
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۲ تیر ۹۵، ۱۰:۵۳ - جمال دلینو
    جالب
نویسندگان

۸ مطلب با موضوع «saeed» ثبت شده است

حنجره

تآوای برآمده از گلو ز حنجره بود
نم نم باران دلم گروصدگره بود
تاهوای لبم بر لب شیشه نشست
هرچه بوسیدم من لب پنجره بود
ای ساحل دریای من طوفان چرا
گذر کن که این پل پایمال دره بود
از ما طلب چه میکنی، ای امید
عقربی که ماراگشت هزار ذره بود
تبر خود میزند ریشه خویش را
یاگوشت درختی ک زدندان اره بود
پایم به کار نیست، از چهره ام بگو
بررخساره دیدم کین گرگ بره بود
زلف بلندی که بٌود برسر ما جوانی
گیسـوی کین کچل روزی چهره بود
امیدی نیست، کین تاس مو بیارد
چوکمندی که سرش همه موخره بود
سعیداعظامی

با پیچش زلف تو وین هوای هوای دل ما

با پیچش زلف توو،وین هوای هوای دل ما
روی بنما از همه و،وین دوای دوای دل ما
سر نهادم در آغوش زمان همه سال وماه
شاهددل سوداست،وین گوای گوای دل ما
چون نسیم باد غیرت برده بنیاد مکر
بیرون کشیدباید،وین سوای سوای دل ما
نیست باکسم زبهر مال و رخت خویش
شریکی نزاع کند،وین نوای نوای دل ما
از کمندت که برونم،دیده درگیردل توست
مانده به دل آرزو، وین آوای آوای دل ما
بوی خوش زلف تو چون به صبا رسد
پنهان نباید کرد،وین دعوای دعوای دل ما
رفیقی که غلامست،ز گیسو شانه برد هم
چون بادل ما یاراست،وین روای روای دل ما
رخساره برافروخت به هنگام سجود روی ما
چگویم من سعیدا،وین هوای هوای دل ما
#سعیداعظامی

هرکه را دیدم بازمانه درجنگ است

هرکه را دیدم با زمانه درجنگ است
بکام نامردان خوشنام صدرنگ است
وعده دروغین ای خواجه با فلانی را
ای شاهین،چکفتروعده درچنگ است
چون جهان دارد طاقت خوب وبد
میگذرد اما، امادنیا کوچه تنگ است
صدایم پشت ایوان پیچیده با خدا
گودرجوابم چونخدا،مجال زنگ است
آزرده بودم از خواب وظلمت وشب
پیکر به پیکر همگی جای سنگ است
این زمانه خوار مردان نیکنام است
ای عمر، هنر نامردان، کار ننگ است

شجریان

برخیز ای خسرو خوبان،باز نوایی بنواز
به سحرگاه رمضان بیا، باز ربنایی بنواز
چون من که نه اسیرم ونه آزاد صدایت
بازچون پرستوی سفر، باز آوایی بنواز
آسمان تیره وتار گشته حیران زیرباران
زیر گریه موج تنداب ،باز هوایی بنواز
ای شرربامابخوان به شجریان گوشده
چون نفس داردایران، باز دوایی بنواز
در سفر بابلبل این قفس تورا گوش دادم
با صدایت میروم ،آمدی بازصدایی بنواز
دست دعا برده سوی خدا.بلادورزآواز ما
دعا کنیدچون خسرو آواز،باز دعایی بنواز
خبر رسان بگو از حال و آوازش،چگونه?
چون خوددیده چشم وی باز بینایی بنواز

تومیدانی?

زنظرها خلاف عشق چیست،تو میدانی
گویند بسا آخر غلط خوانی،تو میدانی
عهد کنی با دل لیلا و خلافش به ما
جرم پرستاری کشته مرا، تو میدانی
یک بار آدم شو، ای بسیار کافر جان
به رحم آمد یکبار به غلط، تومیدانی
شرم بر تو باد، ای باغبان بی خبر
زلف باغ گل رفته زدست تو میدانی
خلاف عشق چیست ،گناهی یاثوابی
بغل کنم شبی با او،از وی تو میدانی
بسا آخر غلط خوانی،تو راز امشبم را
دهد پایان روزش اجرگناهم،تو میدانی

زشت وزیبا

درگلستان جوانی،پیری رو به فردا میکند
مگر این طبیعت باگلها زشت و زیبا میکند
این نسیم با خزان ساز مخالف میزند
چوباد هندی،رقص خون در دلها میکند
بتاز ای جوانی خوب وبد با خود مکن
بی ثمر بید سایه فدای من وما میکند
جامه لرزان به تن باد.روی برده از همه
آمدی چون با همه،همه فریادبرما میکند
پیر شهر و آواره این دشتم،ای جوانی
به فنا رفت هرجوانی که خطا میکند
گفتندبرلب این شهر نوشتند،پیرنمیری
مشق شبم داد جوانی،که شیخ عبامیکند

یادگار

فال حافظ زدم این بار.گفت نزدیک باشد...
جلاد به پریشانی گیسوی تو باریک باشد
بی خود حیران شدم،هنگام حافظ خواندن...
چون مصیبت عشق رنگ سیه تاریک باشد
من به زلف تو موهای فرت هنوز شک دارم...
اگهی زده پسری درموفرم،حرف نیک باشد
شک دارم مرا به معراج ببرند یا به میخانه ...
باطل است نماز شیعه به سبک تاجیک باشد
داوری باید کرد،هان بر زبان پر از دشنام تو...
که این خاطره با زبان خویش شریک باشد

#سعیداعظامی

مصیبت

توراتنگ نگاهت آبی بودورفت زدیده گانم
مصیبت دیده خودمیداند،حال دریاراطوفان وموج