کتاب دیوان تنهایی ازاثارسعیداعظامی

http://www.shereno.com/book-1235.html

فنا

چشم هایم رادریانکن شایدطوفانش پشت سرت طغیان کندو امواجش آرزوهایت رابهم بزند

ظرافت

مراآرام بغل کنید
دلم جعبه ای کارتونی پراز اجسام شکسته شبیه چین یهای شکستنی است "س.اعظامی"

اانتظار

بیادراین طاقچه بشین هی بپاتامن بیایم
کنارگلدان گل عروس بنشین تامن بیایم
آن بقچه رابرگردن طاقچه کن تابیایم
بگویادگارمن است وببندش تامن بیایم
به آن گلدان شکسته دمی آب بپاش
هی سربزن بذاردر آن طاقچه تامن بیایم
هوایی ک میدمد به گلهای گلدان این بقچه
ازدرون کوزه ای نسیم فوت کردم تامن بیایم
گل عروسم ازگلدان خودفیضی ببرریشه بکار
طاقچه ببندوبقچه برداربیاسرکوچه تامن بیایم
"سعیداعظامی"