طایفه تالیشاهی

وبگاه آل تالیش وبستگان با اولویت مهندس سعیداعظامی .تهلیون

طایفه تالیشاهی

وبگاه آل تالیش وبستگان با اولویت مهندس سعیداعظامی .تهلیون

طایفه تالیشاهی

ازماست که برماست

پیام های کوتاه
  • ۱۵ مرداد ۹۵ , ۰۹:۵۱
    فنا
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۵/۰۳/۰۳
    حس
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۲ تیر ۹۵، ۱۰:۵۳ - جمال دلینو
    جالب
نویسندگان

۱۵ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

سرانجام

من ازایران نمی رنجم
من ازبزم توازرمز من ازرزم
من ازایران نمی رنجم
من ازبام توازبوم من ازبیم
من ازایران نمی رنجم
توازهای من ازهول توازهوی
من ازایران نمی رنجم
توازقال من ازقول توازقیل
من ازایران نمی رنجم
توازتحریم من ازتلقین توازتمدید من ازتحدید
من ازایران نمی رنجم
توازبرجام من ازفرجام توازانجام منم درجام
من ازایران نمی رنجم
توازنقض من ازنزهت توازنفوذ من ازنقاهت
من ازایران نمی رنجم
توازلولی من ازلوتوازلاف من ازلالی
من ازایران نمی زنجم
توازگزاف من ازگزتوازگریزمن ازگبر
من ازایران نمی رنجم
توازطرارمن ازطرایف تواز طیره من ازطوع
من ازایران نمی رنجم
من اززعارت وزمهریرنمی ترسم
توازتضریب من ازتشمرتوازتهورمن ازتقریر
من ازایران نمی رنجم
من ازتعریض وتزیدنمی ترسم
من ازاطناب توازاعراض من ازافرازتوازافراز
من از استمالت نمی رنجم
من ازآغالیدن نمی ترسم
من ازایران نمی رنجم
"سعیداعظامی"

تشویش

امشب ای دل به تمنای تومی آیم
لب می گشایم زخدا به سراغ تومی آیم

توبنشین برکرسی دلم من به زیر تو می آیم
مژدهادارم من امشب زین با دلبرتومی آیم

دلبرامشب باشور دلهامژدها می آید
بایک بسم الله شورش دلشورها می آید

میرویم درسور دیداری که مهمانش نفسها دارد
یک نفربه تشویش مهمانی که دیدارمسیحا دارد

رفت درنشست جمع وحی یک نفرازحال رفت
خوب بود!لیکن دلم به تمنایش پریشان حال رفت
                                                 "سعیداعظامی"

آدرس مابه سایت شاعرانهshaerane.bigsite.irمراجعه شود

میتونیدباقسمت کادرعضویت باگروه مافعالیت کنید

باتشکر

امضاء

میدهم یک دفتری ازخاطراتم درنگاهت پرکنند
میدهم قول شرف اشکام جان فنجانت ترکنند
میدهم جان تاکه بینی، اشک رااز چشمانت سرکنند
غم وغصه وخاطرات کهنه را،میدهم از سربه درکنند
میگویم امشب یک نفرمنقددفترخاطراتم راواکند
بگویم چندنکته سخن ناگفته رادر میانش جاکنند
می نویسم تاکه خواندی بغض را درچشمانت باکنند
می نویسم آزمون سرگذشتت زاین صحفه رالاکنند
نوشته ام دردفترم این سبک من ابقاء شود
هرشاعری درقالبی باسبک من انشاء شود
نوشته ام چندبندی خط تاکه سطرآخر املاء شود
به لطف شاعران شعرنودفترسبک ما امضاءشود
"سعیداعظامی"

بی هم

ای پدرم ای مادرم آی آدماروزی بی هم میشویم
ازخواهری تابرادری ازخانه ای آهسته کم میشویم
میادروزی که با چشمان تنها گریان هم میشویم
گفته باشم بابای من،ماازجمع شما کم میشویم
مادرم به قربانت روم،بچکان اشکت که نم میشویم
خواهرم مات ومبهوت رفت، تاکه دوست سم میشویم


خانه درپی اتاق خالیم نشست ومشتی سم بخورد
بگفتاخواهرم که نادان گشت زدست خانه سم بخورد
چارقدپاره مادرم درجهت بادباشاخه ای لم میخورد
گیسوان برش خورده دربقچه باقیچی غم میخورد
همچوپدرم متحیر به زیرتابوت صورتش دم میخورد
انگارکه اتفاقی همچوبه مرگ ارگ بم میخورد
"سعیداعظامی"

I am like a broken glass,
 Turkish've taken,
 drip fell on my heart,
I Tvshkstny air,
 just another Srdgrmm of Mypashm,
 "S.azamy"

; "" "" "S.azamy" "" "history

Book Brdarbnvys
Your memories
History will not forget
We were heartbroken people
Tvraayn prove Dftrast
I Am.mch tired Rabgyr
Nbzm Tndtndtvramykhvahd
I'm tired .tb Bakhatrat
Sit fresh brewed tea
Janet drink fatigue Ztn now
Chragrh hands are tied
.arh Tired tired
Tvkhsth tired betrayed field
Bazarkhstgyam favor Notes
Tvkhvdkardary.brg white
Rabbbn my wrist, at Tvrambkhvahd
I Nshv.khsth diverted.
I Rabgyrvblndm now
Byadftry Brdarbnvys
I'm tired tired
       "" "" "S.azamy" "" "
خدایا::::مرااینگونه که هستم دریاب
مهلتی بده تاجبران کنم انگونه که نبودم
مانزه ام که ارشادم کرده ای. ولی انجام وظیفه نکردم.
حال نمیدانم کدامیک رارشددهم
وجودم درپناهت وتمام جسم وجونم تلیله از توست
هرانچه دوست داری ریشه بکاری
رضایت توراخواهانم
خدایا::::
بیامراازاین همه نافرمانی فرصتی دگر بیابم
قسم به خدایم دگرزسجودت سربرنمی دارم
مرادریاب چنان ک یافتیم
بنده مخلص وتباه کارت پذیرفتیم
عازمم تاکه جبران کنم
تمام ناکامیهایم رازخداطلب کنم
میروم هرکه حال مراخواست
زخدایم احوال مراجویاشوید
""""س.اعظامی"""""

تیه

بگفتاروزی ازبیابانی عرب زار
گذرکردم به یک سوسمارنقابدار
بدوگفتم که ای اشترشرطه وار
گفتانعم الی الحب رب الارباب را
بگفتم من اریاییم.این لچک رابردار
تندشدوگفت.اینک بودامر شاه نادر
توراشرمنده ام تاکه نباشددستورنادر
گفتم احسنت.گفتا لاتعجبوحین القوم
این همان روسری که نادرزمردانتان سرکرد
گفت بیامرزدت نادر.کاش بودی این شباهت را
نمی دانم کجای نادر.کاش بودی نمیمردی
"""""س.اعظامی"""""تیه

کعبه

خدایاخانه ات راجابجاکن،
اسماعیل راقربانی،ابراهیم راازنوبناکن،
عده ای زنگ خورده راساقط،خودرارهاکن،
خانه ای که اریایی ندارد،دگرخانه نیست،
این وهابی پست نیست،جای ماخالی دگرنیست،
خداحافظ..مارادگرباکعبه ات سلامی نیست،
شرم وحیاراخدایا،دگرقربانی اسماعیل که نیست،
اصلامابیگانه ایم،
اسماعیل راماکشته ایم،
این وهابی هست،یانیست،
اگرمابیگانه ایم،بیگانه کیست،
قصه کودکان نهیف که نیست،
خدایاخانه ات افسانه شد،
این داستان که سراسرمختصرشد،
خدایاخانه ات دگرخانه نیست،
هرچندوصف این سخن راشنیدن نیست،
"""سعیداعظامی"""