من ازایران نمی رنجم من ازبزم توازرمز من ازرزم من ازایران نمی رنجم من ازبام توازبوم من ازبیم من ازایران نمی رنجم توازهای من ازهول توازهوی من ازایران نمی رنجم توازقال من ازقول توازقیل من ازایران نمی رنجم توازتحریم من ازتلقین توازتمدید من ازتحدید من ازایران نمی رنجم توازبرجام من ازفرجام توازانجام منم درجام من ازایران نمی رنجم توازنقض من ازنزهت توازنفوذ من ازنقاهت من ازایران نمی رنجم توازلولی من ازلوتوازلاف من ازلالی من ازایران نمی زنجم توازگزاف من ازگزتوازگریزمن ازگبر من ازایران نمی رنجم توازطرارمن ازطرایف تواز طیره من ازطوع من ازایران نمی رنجم من اززعارت وزمهریرنمی ترسم توازتضریب من ازتشمرتوازتهورمن ازتقریر من ازایران نمی رنجم من ازتعریض وتزیدنمی ترسم من ازاطناب توازاعراض من ازافرازتوازافراز من از استمالت نمی رنجم من ازآغالیدن نمی ترسم من ازایران نمی رنجم "سعیداعظامی"
میدهم یک دفتری ازخاطراتم درنگاهت پرکنند میدهم قول شرف اشکام جان فنجانت ترکنند میدهم جان تاکه بینی، اشک رااز چشمانت سرکنند غم وغصه وخاطرات کهنه را،میدهم از سربه درکنند میگویم امشب یک نفرمنقددفترخاطراتم راواکند بگویم چندنکته سخن ناگفته رادر میانش جاکنند می نویسم تاکه خواندی بغض را درچشمانت باکنند می نویسم آزمون سرگذشتت زاین صحفه رالاکنند نوشته ام دردفترم این سبک من ابقاء شود هرشاعری درقالبی باسبک من انشاء شود نوشته ام چندبندی خط تاکه سطرآخر املاء شود به لطف شاعران شعرنودفترسبک ما امضاءشود "سعیداعظامی"
ای پدرم ای مادرم آی آدماروزی بی هم میشویم ازخواهری تابرادری ازخانه ای آهسته کم میشویم میادروزی که با چشمان تنها گریان هم میشویم گفته باشم بابای من،ماازجمع شما کم میشویم مادرم به قربانت روم،بچکان اشکت که نم میشویم خواهرم مات ومبهوت رفت، تاکه دوست سم میشویم خانه درپی اتاق خالیم نشست ومشتی سم بخورد بگفتاخواهرم که نادان گشت زدست خانه سم بخورد چارقدپاره مادرم درجهت بادباشاخه ای لم میخورد گیسوان برش خورده دربقچه باقیچی غم میخورد همچوپدرم متحیر به زیرتابوت صورتش دم میخورد انگارکه اتفاقی همچوبه مرگ ارگ بم میخورد "سعیداعظامی"
Book Brdarbnvys Your memories History will not forget We were heartbroken people Tvraayn prove Dftrast I Am.mch tired Rabgyr Nbzm Tndtndtvramykhvahd I'm tired .tb Bakhatrat Sit fresh brewed tea Janet drink fatigue Ztn now Chragrh hands are tied .arh Tired tired Tvkhsth tired betrayed field Bazarkhstgyam favor Notes Tvkhvdkardary.brg white Rabbbn my wrist, at Tvrambkhvahd I Nshv.khsth diverted. I Rabgyrvblndm now Byadftry Brdarbnvys I'm tired tired "" "" "S.azamy" "" "
بگفتاروزی ازبیابانی عرب زار گذرکردم به یک سوسمارنقابدار بدوگفتم که ای اشترشرطه وار گفتانعم الی الحب رب الارباب را بگفتم من اریاییم.این لچک رابردار تندشدوگفت.اینک بودامر شاه نادر توراشرمنده ام تاکه نباشددستورنادر گفتم احسنت.گفتا لاتعجبوحین القوم این همان روسری که نادرزمردانتان سرکرد گفت بیامرزدت نادر.کاش بودی این شباهت را نمی دانم کجای نادر.کاش بودی نمیمردی """""س.اعظامی"""""تیه