God
Voluntary am
In this way....
From the beginning you knew
You're beginning to seek refuge
Give God
In the end I finish line
Invitation
I read your romantic evening Rahr
But I still love you wrote hate
Do not ask me Kurdish
I beg invited to accept
Perhaps love what you got
Go willy-nilly
بی خبرمیگریم دلم که میگرد دلگیرمیخندم
- قدربدانیدای عزیزان سایه های زرین پیر/
بعدرفتن گریه هاچه سودز چشم سیر/
ماهمه تازنده ایم خویش رانمی فهمیم/
اشک طوفان زده گل رامسپاردبه خارتیز
دریغاتابه کی حسرت دنیاخوریم
تابه کی سینی خالی رابرخوریم
کی میشودبااصراف سفرهاصرف شود
زیرچشمی ازته کاسه لیزلزخوریم
دریغاتابه کی جای انگشت اشاره
کبی شودازمزه نوک اشاره جرخوریم
دریغاحسرت دنیاراباطعم قهوه
درجام شراب چند پیکی تلخ برخوریم
ساقیاتابه کی به سلامتی این وآن
بریزامشب رااندوه دیگران سرکشیم
ازاین شب نشینی ومی وجام مستم
کاش میشددنیارا باحسرت هرهرخوریم
چشم خیس
دیدی به خداحافظیت باران بارید
بخداپشت سرت دیدگانم شورید
ازرخت توبرتن کی میشودبویید
به آن نشانی دادی ساقه خشکی رویید
وای به خداحافظیت قسم اشکی ریزید
ازآغازتودگرهمه پایانهاکامل گرید
رخت سیاه براندام ماه زاندوه پوشید
بعدتوهیچ کس خط پایانی ندید
دیدی به خداحافظیت اشکی چکید
دوان دوان چشمانت درپی من جهید
ازنشان تو آن ساقه سبز بازخمید
برگ برگش همه زپای بادفرارمید
به خداحافظیت مرااشکی یخید
دیدگانم درفراقت آه پوسته درید
آن جام پرازآّب چراخشکید؟
پشت سرمن چراآبی نباشید؟
خدایابیامرزآنکه آب حسرت چشید
وبه آن دیدگانی که وداع مرافهمید
بخشکان اشکی که ازنقطه ذوب جوشید
فولادش دیدگان توبودکه اززنگ پوسید
سعیداعظامی