درسه گوش سه دری
تنهاقلمم روی یک دفتر
باصدای آترای می نویسد
درجلویم یک ماهنامه .دوکتاب ازویلیام ودهخدا
درکنج مقابل پوسترزیبای دیشموک
دربغل راستم سوره والفجر
درآعوش چپم کودکی مرحوم بود
پشت خمم واژگون بودازترس
عکس امامی ونقاشی یادختری
شایدم قطعه شعری
بوددرون کادویی آیة الکرسی
آن گوشه هم پرچم سه رنگ
رنگ صلح ومردان جنگ
درسه گوش سه دری
فقط صدای سوختن ازآترایی
سعیداعظامی