شبی درخواب دیدم که تو...می ایی
هرشبش دست به دعایم زندائی
همسرم مژده میخواست ازمن
منم ظهورت راکه حضورابیایی
جراتی بیداکردم گفتم عجل فرجهم
اخراین بن بست کجاست
قم"مشهد"مکه"کربلا"یاسامراست
صحبتی از درونم برخواست گفتم یاعلی
ناگاهاه گریهایم شوق دیدار مهدی خواست
همسرم هردم از من که مژدگانی چی شد
گفتمش صبرکن فرصتی بده اخراین هفته
گفتاباهم الهم عجل لولیک الفرج
سعیداعظامی نسب