طایفه تالیشاهی

وبگاه آل تالیش وبستگان با اولویت مهندس سعیداعظامی .تهلیون

طایفه تالیشاهی

وبگاه آل تالیش وبستگان با اولویت مهندس سعیداعظامی .تهلیون

طایفه تالیشاهی

ازماست که برماست

پیام های کوتاه
  • ۱۵ مرداد ۹۵ , ۰۹:۵۱
    فنا
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۵/۰۳/۰۳
    حس
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۲ تیر ۹۵، ۱۰:۵۳ - جمال دلینو
    جالب
نویسندگان

سعیداعظامی


سعیداعظامی،،saeedezami

خدا میداند درکجای نابودیم.دلم گرفته از غصه پدرم.


زنده یادغلامعلی نوروزی

مصیبت

توراتنگ نگاهت آبی بودورفت زدیده گانم
مصیبت دیده خودمیداند،حال دریاراطوفان وموج

گلایه

صبح به گمانم زودامدی
گنجشکی صدایش درامده بود
صدای پف پف مردی درکنارم
به خیالم ازخواب گنجشک زده بود
جیک جیک گنجشکان صبح رااورده بود
ازنزدیک خواب رادزدیدمردک ارام شد
سخن گنجشک صبح باماچنان بود
چهارشنبه رانگه دارید
که امروز کلی قصد نزاع دارد
گفته اندچهارشنبه دیوانه است
گفتم کنجشکی باشاخه ای دربحث بود
درخت گردوی همسایه میانجی بود
زن همسایه ام کفری شده بود
پنجره اش روبه صبح
دو سه تاگنجشکی شاهدبود
مردش پفیلاخورده بود
انگاربه تن صبح تعرض کرده بود
پیشتو بادوفشنگ قصدتجاوزکرده بود
صبح رانشانی
خواب گنجشکان بیدارراتضمین شد
بعدازآن روز زنک خوابید
مدتها ارام وپرنفس
شوهربیماروغمینش
نمیدانست ک گنجشک امیداست
صبح آن هفته ک بال وپرشان ریخت
دیدکه همسرش درکنارش نیست
سعیداعظامی

گلزار

یک نفرصبح رامیکند بیدار
چونکه خوابیده بوددراغوش من
بی پدرسرک درکارما میداشت
صبح دگردیدم درپشت سمن خوابیده
چشمای افت زده اش خجالتی بود
روزدگردیدم دست درسینه نرگس کرده
بازدیدم باشقایق عکس هم آغوشی زده
دررونق بازاریش بازبوسه ای ازیاسمن گرفت
عادی شده بود طلب تاقچه خالی ازمن میکرد
مانده بود فقط از یاس وچنتای دگر میترسید
که چشمک بزندوباصبح هم بازی شود
باراخردرحیاط داشت پیراهن ارغوان رامیکشید
ناگاه دیدم انگشترعقیقی لای انگشت فیروزه کرد
دیدم ولی باورنکردم مراهم ابستن کرده بود
ساق پای همه دیده بود پیراهن همه کنده بود
بعدها دیدم دست گلهای محله همه دردستش بوییده
سعیداعظامی

تالیش.تهلیون

سه دری

درسه گوش سه دری
تنهاقلمم روی یک دفتر
باصدای آترای می نویسد
درجلویم یک ماهنامه .دوکتاب ازویلیام ودهخدا
درکنج مقابل پوسترزیبای دیشموک
دربغل راستم سوره والفجر
درآعوش چپم کودکی مرحوم بود
پشت خمم واژگون بودازترس
عکس امامی ونقاشی یادختری
شایدم قطعه شعری
بوددرون کادویی آیة الکرسی
آن گوشه هم پرچم سه رنگ
رنگ صلح ومردان جنگ
درسه گوش سه دری
فقط صدای سوختن ازآترایی
سعیداعظامی

احضار

ای کاش درمحضرپرستوها
کلاغهارابه رقص وادارم
طوطیان را ز قفس برهایم
جشن راباکفتران مهمان شوم
چه شادندقفس شکستگان
چه سپیدندکلاغهای امروز
چه ظالمندآنانکه باجورکفتررام میکنند
وپرستوهاراپیکان شکار
#سعیداعظامی

خلیح فارس

نیلگون چشمان تومی درخشد
برخلیج فارس وقو وفلامینگوهای شاد
یاد دارم
بی کرانها وکهکشانها
امواج برهم میزددلتنگی های مارا
بی خبرباقایقی بی بادبان
می کشانم اسباب دلتنگی را
خلیج رابردوش باد میگذارم
همچوشیرجه نوک درازا
پروازباکوسه ماهی های صیدشده
یاد دارم
پنگوئن ها
کروات کرده بودند
خلیج فارس آریایی بسته بود
ازنقشه کورش خوانده ام
که نصف مصروروسیه ایران بوده است
سعیداعظامی